اوست نشسته در نظر اوست گرفته شهر دل اوست كه تن را سبك ميكند و دل را مطمئن روح را پران و جان را آرام
از دست ميدهيد نشنويد اينرا + اگر هم دوست داشتيد ببينيدش +
+ نوشته شده در چهارشنبه ششم آبان ۱۳۸۸ ساعت 9:12 توسط صدرا مجد
|
اینجا مینويسم برای خودم، بدون هیچ کدام از آن محدودیتهایی که اصلا دوستشان نداشتم. جایی براي حرفهایی بدون ترس از چاپ شدن یا نشدنش، بدون ترس از عیان شدن لایههای پنهانم و حتی بدون ترس از درست بودن یا نادرست بودنشان. به اميد خدا